اصطلاحات جالب و پر کاربرد در رابطه با پول و پرداخت در زبان انگلیسی

shape
shape
shape
shape
shape
shape
shape
shape
پول و پرداخت در زبان انگلیسی

پول و پرداخت در زبان انگلیسی موضوعیه که امروز راجع بهش بیشتر صحبت میکنیم و اصطلاحات جالبی رو در موردش یاد می

گیریم , اصطلاحات قسمت جالبی از زبان هست که زیباییشون اونجا معلوم میشه که شما چند کلمه رو در یک جمله یاد میگیرید به این شکل هم با شکل جمله آشنا میشید , هم با کلمه های جدید راحتتر ارتباط برقرار میکنید , هم استفاده از این اصطلاحات در آزمونهای رسمی مثل IELTS یا TOFEL یا GRE خیلی کمک کنندست . در ادامه با بحث پول و پرداخت در زبان انگلیسی همراه ما باشید .

to pay back money that you owe
تسویه کردن بدهی

?I’m hoping to pay off the debt within two years.

امیدوارم بدهیم رو طی دو سال تسویه کنم.
_________

to pay a lot for something, especially unwillingly
مبلغی رو بابت چیزی پرداختن (زمانی که معمولاً زیاد هست و خیلی راغب به پرداخت اون نیستید)

?I’m not forking out fifty dollars for a ticket!

هرگز ۵۰ دلار بابت یک بلیت پول نمیدم
_________

 پول و پرداخت در زبان انگلیسی

پول و پرداخت در زبان انگلیسی

 

to spend part of a supply of money that you have been keeping or saving
استفاده کردن از اندوخته یا پس‌انداز (زمانی که مجبور می‌شیم برای پرداخت هزینه از اندوخته خرج کنیم)

?Unfortunately, I had to dip into my savings to pay for the repairs.

متاسفانه باید از پس‌اندازم بر‌می‌داشتم تا بتونم هزینه‌ی تعمیرات رو بدم.
_________

to cost someone a large amount of money
وقتی می‌خوایم بگیم که چیزی خیلی یا مبلغ خاصی برای کسی هزینه داره
تو فارسی غیررسمی یا دوستانه هم یه معادل داریم برای این اصطلاح:
پیاده کردن کسی! کسی رو فلان مبلغ پیاده کردن! یا برای کسی مبلغ زیادی آب خوردن

? It’s a nice car, but it’ll set you back thirty thousand pounds.

ماشین قشنگیه، ولی سی هزار پوند پیاده‌ت میکنه (باید سی هزار پوند، که مبلغ زیادیه، براش پول بدی)

?How much did that set you back?

چقدر برات آب خورد؟ (چقدر براش پول دادی)
_________

to spend a lot of money on buying things, especially things which are pleasant to have but which

you do not need
هزینه‌ی زیادی رو برای خرید کالایی پرداختن (به‌ویژه وقتی کالای گرونی که به اون نیازی نیست خریداری می‌کنیم)

?She splashed out on a fancy new camera.

او کلی پول بالای یک دوربین خفن و جدید داد.
_________

to pay someone the money that you owe them
با کسی تسویه کردن/بی‌حساب شدن با کسی (زمانی که ما بدهکار بوده‌ایم)

?You get the tickets, Evan, and I’ll settle up with you later.

ایوان تو بلیت‌هارو بخر بعداً باهات حساب می‌کنم.
_________

to give some money when several people are giving money to pay for something together
پول روی هم گذاشتن (چند نفر) برای چیزی

?We all chipped in and bought James a really smart coffee machine.

همگی پول گذاشتیم و یک دستگاه قهوه‌ساز هوشمند برای جیمز خریدیم.
_________

if you put away a sum of money, you save it, usually in a bank
کنار گذاشتن پول، پس انداز کردن (معمولاً در بانک)

?He puts away a little every month.

هر ماه یه کم پس انداز می‌کنه.
_________

to save secretly
دزدکی پس انداز کردن

?He’d salted away several thousand pounds over the years and no one knew.

طی چند سال چندهزار پوند جمع کرده بود و هیچ‌کس خبر نداشت.
_________

to manage to live when you do not have enough money and other necessary things
به سختی و با پول کمی سر کردن و امرار معاش کردن

?He lost his job, so the family had to scrape along on £۹۵ a week.

او شغلش رو از دست داده بود و خانواده‌اش باید با هفته‌ای ۹۵ پوند سر می‌کردند.
_________

intentionally spend less:
از مخارج کم کردن (صرفه‌جویی کردن در هزینه‌ها؛ زمانی که پول کافی نداریم)

?I’m trying to cut back on my expenses.

دارم سعی می‌کنم یه کم از خرج و مخارجم کم کنم (کمتر پول خرج کنم).
_________

To help someone to work or operate normally through a difficult period, usually by lending them

money
موقتاً (در زمان سختی، بیکاری و غیره) به کسی کمک مالی کردن؛
تو فارسی به اینطور قرض دادن دستی دادن هم می‌گیم

?I gave her a hundred pounds to tide her over till she gets paid.

بهش صد پوند دستی دادم که تا حقوقش رو می‌گیره باهاش سر کنه
_________

If someone comes into money, property or a title, they receive it as a result of the death of a

relation
تو فارسی هم می‌گیم به مال و اموال رسیدن، به ارث بردن

?She came into a bit of money when her grandfather died.

بعد از مرگ پدربزرگش، مقداری پول به وی ارث رسید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

هفت روز , هفت داستان واقعی 
 هدیه ویژه برای شما  لیسنینگ با داستانهای واقعی
برای دریافت هدیه موبایل خودت رو وارد کن
دریافت هدیه لیسنینگ
close-link